دلهره يك بيماري عجيب
دو هفته گذشته( از 9 ماه و 11 روزگيت) يكي از سخت ترين هفته هايي بود كه طي كردي ، تازه كلاسام شروع شده بود و 5، 6 جلسه اي سر كلاس رفتم ، يكشنبه شب ، شام رفته بوديم خونه مامان نازي وقتي اومديم خونه ساعت 11 شب تنت خيلي داغ شد ، حتي زموني كه واكسن مي زدي اينقدر تب نمي كردي دماسنجو زود آوردم ،درست حدس زدم تبت بالاي 38 درجه بود ، بغلت كردم آروم آروم ناله مي كردي ، خيلي ترسيدم نمي دونستم بايد چي كار كنم تنها كاري كه از دستم بر مي اومد پاشويه بود اما بازم تبت پايين نيومد. فوري آماده شديم تا بريم بيمارستان كسري ساعت حول و حوش 1 شب بود تا دكتر اومد خيلي طول كشيد و شما بيتابي مي كردي ، خلاصه بعد از معاينات ، دكتر گفت هيچ علامتي از بيماري نيس...
نویسنده :
مامان هدی
13:13