ثمره تلاش هاي مامان نازي
2 روز پيش براي چكاپ 10 ماهگي بردمت دكتر ، اولين سؤالي كه پرسيد اين بود كه مهنيا چهار دست و پا ميره ، با كمي دلخوري گفتم آقاي دكتر برعكس نشستنش كه تو 5 ماهگي نشست نمي دونم چرا چهاردست و پا نميره فقط سينه خيز ميره ، دكتر گفت اشكال نداره هنوز وقت داره ، دير نشده ، نمي دونم شايد يه كمي از دستم دلخور شدي ، امروز كه از كلاس برگشتم خونه يه صحنه عجيب ديدم خدارو شكر تلاشاي مامان نازي نتيجه داد ، چهار دست و پا اومدي تا دم در به استقبالم، بايد يه هديه خوب به مامان نازي بدم ، بنده خدا آنقدر باهات كار كرده كه زانوهاش زخم شده .
خيلي محتاطانه زانوهاتو يكي يكي جلو مي آوردي كه يه موقع تعادلت به هم نخوره ، قربون دختر محتاط خودم برم ، با غرور بهم نگاه كرديو لبخندي به شيريني عسل رو لبات اومد ،انگار خودتم ذوق مي كردي آخه سينه خيز رفتن خيلي سخت تر از چهار دست و پا رفتنه .
دوست دارم بهت بگم تو هميشه مايه افتخار ما هستي چون از دوران كودكيه مامان و بابا زود تر چهار دست و پا رفتي.