لطف خداي مهربون
در يك روز خيلي زيبا، فهميديم كه تو به زودي به دنيا مي آي. فكر آمدن تو ، يك دنيا شادي به قلب ما هديه كرد.زندگي ما ، با تو شيرين و شيرين تر مي شد و رنگ زيبايي مي گرفت . از اونجايي كه دوران كودكي كوتاهه و خيلي زودتر از آن كه تصور كني مي گذره و تا چشم به هم بزني تنها تصويري از آن به جا مي مونه ، تصميم گرفتم لحظات و روزهاي به ياد ماندي زندگي مونو همراه با تو برات بنويسم تا اين تصاوير هر چه كامل تر و پر رنگ تر به يادت بمونه شايد بعدها اين سوال برات پيش بياد چرا بعضي از خاطراتت دير تر ثبت شده ، اين بخاطر مشغله زياد مامان بوده كه به خاطر درس و كار تا مدتي تمام خاطراتتو مي نوشتم و فرصت تايپ و ثبت اونو تو وبلاگ نداشتم ، خدارو شكر ترم ديگه درسم تموم مي شه و فقط پايانامم مي مونه وقتم كمي آزاد شده و شروع به نوشتن وبلاگت كردم .
اميدوارم با خوندن دل نوشته هاي مامان هدي لحظات شاد و پر خاطره هميشه برات به يادگار بمونه .