مه نيامه نيا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

مه نیا ، زيبا ترین فرشته آسمانی

اولين برف پاييزي

داريم كم كم به فصل زمستون و سرما نزديك ميشيم ، اين هفته 5شنبه شبه چلس و يعني پاييز تموم ميشه و زمستون كه يكي از زيباترين فصل هاي خداست از راه مي رسه ، امروز صبح كه داشتم مي رفتم سر كار آسمون داشت مي باريد  و دونه هاي ريز برف آروم آروم خودشونو به زمين مي رسوندن و گرماي زمين اونارو آب مي كرد. اما كم كم بارش شدت گرفت و زمين يكدفعه پر از برف شد . واي نمي دوني چه هوايي بود با تموم سرماش دوست داشتم حالا حالا ها به مدرسه نمي رسيدمو پياده روي مي كردم ، وقتي تعطيل شديم طبق معمول هميشه با يكي از دوستام رویا جون كه تازه خدا بهش يه ني ني داده و بارداره برمي گشتيم خونه ، گلم تو راه همش از تو براش گفتم كه تموم اميد و آرزو و عش...
7 دی 1391

لحظه به لحظت زیباست

  مامان می خوام یه خبر خوب بهت بدم امروز که از سر کار اومدم ، داشتیم با هم بازی می کردیم و خنده های قشنگت ،   باعث شد توجهم به یه چیزی جلب بشه ، می دونی چی؟ تا حالا فکر می کردم 4 تا دندون جدید درآوردی اما امروز دیدم 2 تا آسیاب پایینتم در اومدن یعنی این ماه 6 تا دندون در آوردی که با 6 تا قبلیات میشه 12 تا دندون ، وای خیلی ذوق داره ، اما الهی فدات بشم که درد زیاد لثه هاتو بی صدا تحمل می کنی. مامان حقا که دختر خودمی. باید بگم مامان از لحظه لحظه ی بودن با هات لذت می برم. عاشقتم ، یه عشق آسمونی و حقیقی ، آره این یه حقیقت شیرینه که به خاطرش باید تا دنیا دنیاست ...
1 دی 1391

باورم کن ...

اینکه در قلبمی ، باور کرده ام که تا ابد مال منی ، حتی اگر نباشی ، حتی اگر مرا نخواهی تو نمیدانی وسعت عشقم را ، چگونه آهسته بگویم وقتی نمیشنوی صدای فریادم را… لحظه های نبودنت تصویریست از یک شب بی ستاره ، از آن شبهایی که بی قرارتر از دلم دلی بی تاب نیست ،بدان قدر دلی را که مثل آن در پی عشقش نیست! تو نمیدانی به خاطرت با گذر زمان از همه دنیا میگذرم ، تا برسد به لحظه ای که دیگر هیچ فرصتی برای در کنار تو بودن نمانده باشد ، آنگاه عشقت را با خودم به آن دنیا خواهم برد ، تا به ساکنان آن دنیا نیز ثابت کنم که بدجور عاشقت هستم… تمام وجودم به تو وابسته است ، بودنم به بودنت بسته است ، نشکن دلم را که این دل خسته است...
22 آذر 1391

خدا جون شکرت به خاطر دخترم

  همواره بر مدار زندگی ، تنها و تنها ردی از عشق ، تمامت طعم هر پنجره ای که خاطره اش را ، هر روزنه ای که وسوسه ها و رویا آفرینی هایش را ، از یاد برده ایم، زنده می سازد.  پس عشق ، این نامیرای مانا، که زنده می سازد و زندگی می بخشد را باید جست. نمی توان درمانده وار ، چشم به در ماند و به انتظار نشست ،تا شاید روزی به گاه و بی گاه دستی ، زنگ در خاته ات را بفشارد و زنبیلی عشق تحویلت گرداند .  خدای بزرگ را سپاس می گویم که نفسی بخشید ، تا در لابلای همین واژه ها عاطفه زلال و بی پیرایه مادری را که سرچشمه اش وجود پر برکت و پر...
21 آذر 1391

كاش رويا هامان روزي حقيقت مي شدند.

  کــاش رویـاهامان روزی حـقیـقت می شدند، و تـمـام سینـه هـا، دشت مـحـبت می شدند سادگی، مهر و صفا قانون انسان بودن است کاش قانون هایمان یک دم رعایت می شدند اشک های همدلی از روی مکر است و فریب، کاش روزی چشمهامان باصداقت می شدند گـاهی از غـم می شود ویران دل پروانه ها، کـاش دلها همه مردانه قسمت می شدند ...
18 آذر 1391