اولين برف پاييزي
داريم كم كم به فصل زمستون و سرما نزديك ميشيم ، اين هفته 5شنبه شبه چلس و يعني پاييز تموم ميشه و زمستون كه يكي از زيباترين فصل هاي خداست از راه مي رسه ، امروز صبح كه داشتم مي رفتم سر كار آسمون داشت مي باريد و دونه هاي ريز برف آروم آروم خودشونو به زمين مي رسوندن و گرماي زمين اونارو آب مي كرد. اما كم كم بارش شدت گرفت و زمين يكدفعه پر از برف شد . واي نمي دوني چه هوايي بود با تموم سرماش دوست داشتم حالا حالا ها به مدرسه نمي رسيدمو پياده روي مي كردم ، وقتي تعطيل شديم طبق معمول هميشه با يكي از دوستام رویا جون كه تازه خدا بهش يه ني ني داده و بارداره برمي گشتيم خونه ، گلم تو راه همش از تو براش گفتم كه تموم اميد و آرزو و عشق مني و روزا و شبام با وجود تو رنگ ديگه اي گرفته و با تموم شب بيداريا اين روزا رو دوست دارم ، به نظر من بهترين دوران زندگي هر خانمي دوران بارداريشه ، بخصوص اولين بچه چون اين حس قشنگ مادرانرو براي اولين بار با تموم وجودت تجربه مي كني و با همه سختياش لذتشو مي بري ، تو راه يه هو دلم براي دوران بارداريم تنگ شد و بغض گلومو گرفت ، روزايي كه مي رفتم صداي قلبتو ميشنيدم و ضربه هاي پاهاتو رو بدنم حس مي كردم ، واي خيلي خوب بود ، راستش وقتي نگات مي كنم عشق مي كنم ، چون بودنت كنارم بهم آرامش ميده ، قوت قلب و يه انرژي مضاعف براي بودن و ادامه دادن ، يه حسي كه ميگه بابا يكي هست كه به بودنت همه جوره احتياج داره و به خاطر اون محكم و استوار زندگي كن ، مامان جون نمي دوني وقتي از سر كار تعطيل ميشم ، دلم برات پر مي كشه براي ديدنت ، براي خنده هاي مهربونو كودكانت براي شيطنتات ، راستش حتي براي شب بيداريات ، همه همه و... مي دونم خيلي زود اين روزها هم ميشه خاطره پس بزار ازشون لذت ببرم مثل دوران بارداريم.
مامان دوست دارم با تك تك سلول هاي بدنم مي پرستمت و بايد بگم خداي مهربون با اومدن تو به من عشق واقعي رو نشون داد .
خداجون هزارن هزار بار شكرت