مه نيامه نيا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

مه نیا ، زيبا ترین فرشته آسمانی

بدون شرح...

پاک ترین هوای دنیا... خالصانه ترين عشق دنيا .... آرام ترين آغوش دنيا .... امن ترين پشت و پناه دنيا... دلنواز ترين لالايي دنيا... لذت بخش ترين خواب دنيا... با محبت ترين دستان دنيا...  مونسي براي تمام لحظه هاي بي كسي ...   شانه اي براي باران اشك هاي دلتنگي ...   ...
8 مهر 1392

سال تحصیلی جدید

سلام عسل مامان الان که برات مینویسم ساعت نزدیم ١ شبه و وارد روز اول مهر و بازگشایی مدارس شدیم باز یه دلهره دیگه شروع شد ، دلهره اینکه چطوری صبح ها باید بدون بودن من بیدار بشی و من چطوری می تونم ازت جدا بشم راستش وابستگی من خیلی بیشتر از شماس ، تکه ای از قلبمو باید بزارم برم مدرسه خیلی سخته ، امیدوارم امسال هم به خیر و خوشی تموم بشه ، امسال مهمون مامانی هستی و گاها مامان نازیم به کمکمون میاد دعا می کنم شیطونی نکنیو مامانیو اذیت نکنی . خیلی دوست دارم گل نازم  
1 مهر 1392

فرشته من تولدت 2 سالگيت مبارك

امروز دخترک قصه‌های من به دو سالگی سلام می‌کند و من در بهت این بالندگی مبهوت، خدایم را شکر می‌کنم، با لذت و تحسین نگاهش می‌کنم و به یاد می‌آورم این شعر رو كه بعد از تولد توي بيمارستان برات نوشتم. امروز يكشنبه ، 13 شهريور سال 90 توي يك اتاق خوشگل و تميز و صورتي توي بيمارستان بانك ملي، بستري ام همراه مامان نازي و دكترمهربونت خانم مهجوري دكترت باخوشحالي به من مي گه تا 2 روز ديگه مهنيا جون كنارته بايد خيلي راه بري تا كوچولوت راحت تر دنيا بياد . من و مامان نازي توي راهروهاي بيمارستان تند و تند راه مي رفتيم تا كه شب ساعت 10 ...
16 شهريور 1392

عیـــــــــــــــــــد مبارک

پروردگارا   با نام تو آغاز می کنیم   به قصد آنکه دل هایمان به هم نزدیک تر شود   و در سراچه آن زمزمه مهــــــــــــــــــــــــــر جاری گردد.   عید فطر ضیافتی ست زیبا و عاشقانه   که در قاب این ضیافت ساده و صمیمی ، خدایا ...   دوستی ها را بر جسته می سازی   تا کینه ها یکسره از وجودمان خارج شود   و حالا با یاد همه خوبی ها یی که در زیباترین ماهت   به ما هدیه دادی لب به طعام می گشاییم   با ترنم شکر   ...
18 مرداد 1392

×× مسافرت تابستانی ××

هفته گذشته رفتیم یه مسافرت نسبتا طولانی ، منظورم اینه که چند تا شهر رفتیم و شما حسابی شیطونی کردی ، اول رفتیم رامسر و بعد از اونجا اردبیل و سرعین و آستارا خلاصه کلی خوش گذشت . ...
6 مرداد 1392

محمد د‍ژكام

سلام مامان جون لابد مي پرسي چرا اسم اين پستو گذاشتم محمد دژكام راستش ديروز رفته بودم مدرسه واسه يكسري از كارهاي كارنامه هاي   دانش آموزانم ، كه با شنيدن يه خبر از طرف خانم آهنگري معاون اجرايي مدرسه تمام بدنم شروع كرد به لرزيدن ،  محمد رفت رفت پيش ......   خداي من چي ميشنيدم ، گفتم خانم آهنگري چي داري ميگي نمي فهمم ، محمد رفت !!!!!!!!!!!!     راستش مامان اون يكي از بهترين دانش آموزان مدرسه بود ، كه داستان زندگيش پر از غم بود ، خدا جون چرا بايد اين طفل معصوم چنين سرنوشتي داشته باشه ، خدايا چرا هر چي خوب تو دنياس زود مي بري پيش خودت .     چند سال پيش محمد توي سانحه ...
16 تير 1392