مه نيا و كاراي شيرينش
امروز 5 خرداد 1392 و ساعت 2:21 دقيقه ظهر وقتي شمارو خوابوندم اومدم برات از كاراي جديدت بنويسم
جونم برات بگه :
از 30 تا كارت بَن بِن بُِن 26 تا شو درست مي گي و تازه خودتم هر روز دورشون ميكني
كلمات جديدي كه مي گي :
تاپ-نون-آب-مو-گوش-پا – هاپو- شير- چشم- ماست – دوغ- ابرو- جوجه- كفش- توپ – بده – بيا- بشين- نگاه كن- نكن – آخش-
لَلام = سلام
دُتر= دختر
الوار=شلوار
دت=دست
مامان دوش=مامان جون
بابادوش=باباجون
ايار=خيار
اَتر= چتر
آرو=جارو
كاراي جديد مه نيا
ماشالله قد بلندي و خودت در يخچالو باز مي كني و چون دستت به قفسه اول مي رسه هر چي دوست داشته باشي برميداري و يا به من ميگي آب بده – شير بده يا آم بده
تا چشمو ازت بر ميدارم آشپزخونه پر از آب ميشه چون ياد گرفتي قفل آب سرد يخچالم باز كني بعد دستتو ميزاري رو دكمه هر چي آب خالي ميشه .
جديدا پاتو 180 باز ميكنيو داري واسه پشتك زدن خودتو آماده مي كني خداييش من يادت ندادم هر چند بابا فكر ميكنه به خاطر پيشينه ورزشيم من يادت دادم
يه موقع هايي چشم بسته عقب عقب راه ميري و به خودت فرمون ميدي ......بيا بيا بيا بيا..... بشين ...... بعد ميشيني رو پاي ماماني
داري كم كم ياد ميگيري دستشوييتو بگي كه البته وقتي كارت تموم شد ميگي و ميدويي دم دستشويي. بعد از اينكه شستمت حولرو دورت مي پيچي و ميري سر جات تا بيام ببندمت.
تا آهنگ ميزارم شروع ميكني به رقصيدن ، جالب اينكه با ريتم كار مي كني و اينقدر قشنگ دستاتو تكون ميدي كسي ندونه ميگه ساعت ها آموزش ديدي
وقتي بخواي با ناز صدام كني ميگي ماماني بيا ، مامانش بيا ، هدي بيا
از اونجايي كه بابا خيلي سربه سرت ميزاره دقيقا صبح ها موقع بيداري همون حركاتو رو من اجرا مي كنيو مي پري رو دل و كمرم مي گي نادي نادي ، مامانش نگاه كن ، نه بابا، نادي نادي تپلي دتر ، و.............كه حدودا نيم ساعت طول ميكشه تا بالاخره از دستت فرار كنم.
تا تو ماشين ميشيني از داشبورد سي دي بر ميداريو مي گي ناناي و بعد آروم به موزيك گوش ميدي
تو حموم حرف حرف خودته كه به ترتيب
- لگنتو ميزاري
- آبو باز ميكني و بعد از اينكه آبو تست كردي ميشيني تو لگن
- اسباب بازياتو برميداري و يه دستتو ميكني تو ليف و بع ميشوريشون و ميگي آب بادي- آب بادي .........
- دوشو ميگيري دستت كه فقط رو خودت آب بياد ولي موقع سر شستن جيغت ميره هوا
- آخرش آب لگنو خالي ميكنيو جارورو مياري ميگي آرو آرو
- بعد خيلي قشنگ دم در مي ايستي و ميگي بابايي بيا يا اگه با بابا رفته باشي ميگي مامانش بيا
خيلي ماهرانه با تلفن حرف ميزني تلفونو بر ميداري و ميگي الو لَلام بابايي ، بيا و كلي دردو دل ميكني.
وقتي بابايي مياد همچين با ناز درو باز ميكني للامتو ميكشي كه دل آدم ضعف ميكنه
تا حالا 2 تا دفتر نقاشي تموم كردي چون عاشق نقاشي هستي هم خونه ماماني هم خونه مامان نازي وسايل نقاشيت به راهه و جالب اينكه زياد عروسك بازي نميكنيو بيشتروقت صرف كتابو دفترو جور چين و يا سي دي ديدن مي كني
تا من يا بابا كتاب ميگيريم دستمون بايد توسط شما همه برگه هاش امضا بشه .
وقتي باهات قهر مي كنم رو صورتمو ميگيرم مي ياي دستمو ميزني كنار ميگي دالللللللي لللللللللللللللام و بعد خودتو مي ندازي تو بغلمو سفت منو مي گيري.
وقتي دايي هومنو مي بيني با كلي ناز بهش ميگي دايييييييييييي
دايي هومنم برات غش ميكنه آخه عاشق بچه هاس ان شالله خدا يه ني ني ناز به دايي هومن و زن دايي شبنم بده تا كلي ذوقشو كنن آمييييييييييييين