شرمندگيه مه نيا
امروز كه از مدرسه اومدم طبق روال هر روز كيفمو گرفتي و خودكار از توش برداشتي ، بعد از چند دقيقه خواستم بيام تو پذيرايي ديدم دستمو مي گيري و ميبريم كنار ، تا من نيام اونجا ، خلاصه بعد از كلي كلك و اصرار ديدم ، قيافت عين اينا شده كه يه كار اشتباهي مي كنن و حالا پشيمونن. ديدم تمام روي مبلو با خودكار خط خطي كردي ،گفتم مامان چي كار كردي مه نيا !!!!دوباره دستمو گرفته كه منو از صحنه دور كني بعد با دستاي كوچولوت كشيدي رو مبل ديدي پاك نميشه ، خيلي شرمنده شده بودي ، تا حالا چهرتو اينجوري نديده بودم، رفتي از توي آشژزخونه يه دستمال آورديو دو دستي مي كشيدي كه پاك شه، خودمونيم مامان اگه مبلا روكش نداشت بايد ميشستم كلي گريه مي كردم، خلاصه كلي شانس آوردم .
قربون دستاي كوچولوت بره ماماني
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی