دوباره اومدم برات بنویسم
سلام مامانی ، خیلی خوش حالم که بعد از یه غیبت دو هفته ای دوباره اومدم برات بنویسم ، راستش این مدت درگیر امتحانام بودم و چون معدل برای ادامه تحصیل تو مقطع دکترا برام مهمه نمی خواستم معدلم کم بشه آخه می تونم با معدلم بدون کنکور دکترا بخونم به همین خاطر از سر کارمم مرخصی گرفتم ، این مدت مامان نازی زحمت کشید و به جای من سر کلاس رفت، هر روز حدود نیم ساعت برام در مورد شیطنتای بچه ها حرف می زد بهم میگه خدا صبرت بده با این دانش آموزای شیطون ، ولی اینم بگم با این که خیلی با دانش آموزام راحتم و شوخی می کنم ولی کلی ازم حساب می برن و توی این مدته بارها اولیا و خودشون برام پیغام فرستادن که کی برمیگردی، خودمم دلم واسشون حسابی تنگ شده .
از این ها که بگذریم ، باید بگم مامانی تو این مدت که پیشت بودم کلی با هم کیف کردیم و با وجود درسای سنگینم حضورت در کنارم آرامش و نیرو می داد ، و کلی کلمات جدید یاد گرفتی به علاوه این که کلی کارهای جدید انجام میدی که تو پست بعد همرو برات می نویسم.
دوست دارم ای آرام جونم، حالا دوباره ناراحتم که چه جوری فردا می خوام تنهات بزارم ،آخه مامانی حسابی خوردنی و شیرین تر شدی.