مه نيامه نيا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

مه نیا ، زيبا ترین فرشته آسمانی

محمد د‍ژكام

سلام مامان جون لابد مي پرسي چرا اسم اين پستو گذاشتم محمد دژكام راستش ديروز رفته بودم مدرسه واسه يكسري از كارهاي كارنامه هاي   دانش آموزانم ، كه با شنيدن يه خبر از طرف خانم آهنگري معاون اجرايي مدرسه تمام بدنم شروع كرد به لرزيدن ،  محمد رفت رفت پيش ......   خداي من چي ميشنيدم ، گفتم خانم آهنگري چي داري ميگي نمي فهمم ، محمد رفت !!!!!!!!!!!!     راستش مامان اون يكي از بهترين دانش آموزان مدرسه بود ، كه داستان زندگيش پر از غم بود ، خدا جون چرا بايد اين طفل معصوم چنين سرنوشتي داشته باشه ، خدايا چرا هر چي خوب تو دنياس زود مي بري پيش خودت .     چند سال پيش محمد توي سانحه ...
16 تير 1392

شمردن های مه نیا

شیرینیات هر روز بیشتر و بیشتر میشه ، جدیدا شروع کرده به جمله گفتن که در اولین فرصت برات می نویسم. جونم برات بگه تو شمارش تا 10 بدون اشتباه میشمری و جدیدا یاد گرفتی تا 15 می شمری ولی چون یکمی گفتنش سخته خیلی شیرین می گی: یادده=یازده دبادده=دوازده سیدده=سیزده چادده=چهارده                                                 پونده=پانزده   قربون شیرین حر...
11 تير 1392

مه نيا و كاراي شيرينش

امروز 5 خرداد 1392 و ساعت 2:21 دقيقه ظهر وقتي شمارو خوابوندم اومدم برات از كاراي جديدت بنويسم جونم برات بگه : از 30 تا كارت بَن بِن بُِن 26 تا شو درست مي گي و تازه خودتم هر روز دورشون ميكني كلمات جديدي كه مي گي : تاپ-نون-آب-مو-گوش-پا – هاپو- شير- چشم- ماست – دوغ- ابرو- جوجه-  كفش- توپ – بده – بيا- بشين- نگاه كن- نكن – آخش- لَلام = سلام دُتر= دختر الوار=شلوار دت=دست مامان دوش=مامان جون بابادوش=باباجون ايار=خيار اَتر= چتر آرو=جارو   كاراي جديد مه نيا ماشالله قد بلندي و خودت در يخچالو باز مي كني و چون دستت ب...
10 خرداد 1392

باغ پرندگان

                        اینم از شیطونیای مه نیا عسلی توی باغ پرندگان ، جای خیلی قشنگی بود ولی ما که همش داشتیم دنبال مه نیا خانوم میدویدیم . گلی خانوم از لحظه ورود شروع کردی به ورجه وورجه یه جوری که اصلا حریفت نبودیم . بابایی بی چاره برای اینکه بتونیم جاهای بیشتریو ببینیم و شما بدو بدو نکنی مجبور بود بغلت کنه و حسابی خسته شد.                         ...
30 ارديبهشت 1392

شرمندگيه مه نيا

  امروز كه از مدرسه اومدم طبق روال هر روز كيفمو گرفتي و خودكار از توش برداشتي ، بعد از چند دقيقه خواستم بيام تو پذيرايي ديدم دستمو مي گيري و ميبريم كنار ، تا من نيام اونجا ، خلاصه بعد از كلي كلك و اصرار ديدم ، قيافت عين اينا شده كه يه كار اشتباهي مي كنن و حالا پشيمونن. ديدم تمام روي مبلو با خودكار خط خطي كردي ، گفتم مامان چي كار كردي مه نيا !!!! دوباره دستمو گرفته كه منو از صحنه دور كني بعد با دستاي كوچولوت كشيدي رو مبل ديدي پاك نميشه ، خيلي شرمنده شده بودي ، تا حالا چهرتو اينجوري نديده بودم ، رفتي از توي آشژزخونه يه دستمال آورديو دو دستي مي كشيدي كه پاك شه، خودمونيم مامان اگه مبلا روكش نداشت بايد ميشست...
17 ارديبهشت 1392

20 ماهگیت مبارک دخترم

  از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق خود را در پستوی زمان تنها حس نمی‌کنم . . . تمام دارایی من قلبی است که در سینه دارم و برای تو می تپد ، آن را به تو تقدیم میکنم 20 ماهگیت مبارک دخترم     ...
17 ارديبهشت 1392